فرد جایگزینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر جانشین، کفیل، قائممقام، نایب، معاون، ذخیره، بازیکن ذخیره، علیالبدل، عضو علیالبدل، نماینده، وکیل نیروی ذخیره، رزرو، قوای ذخیره، قوای کمکی خلف، پیروان کذاب، شیاد، غاصب، دغلباز، متقلب بدل، دیگر دادگاه (هیئت بررسی) همعرض
هیئتفرهنگ فارسی عمید۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.⟨ هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.⟨ هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شد
خوش هیئتلغتنامه دهخداخوش هیئت . [ خوَش ْ / خُش ْ هََ / هَِ ءَ ] (ص مرکب ) خوش ترکیب . با هیئت خوب . خوش شکل .
ملک هیئتلغتنامه دهخداملک هیئت . [ م َ ل َ هََ / هَِ ءَ ] (ص مرکب ) ملک شمایل . فرشته شکل . فرشته طلعت : جمشید ملک هیئت خورشید ملک هیبت یک هندسه ٔ رایش معمار همه عالم .خاقانی .
هیئتفرهنگ فارسی عمید۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.⟨ هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کوردیپلماتیک.⟨ هیئت منصفه: (حقوق) گروهی که طبق قانون در دادگاه حاضر شد