وازنة برجاde facto refuse 2واژههای مصوب فرهنگستاندستساختههای رهاشده در زمان متروک شدن محوطة استقراری یا کارجا
وازنهrefuse 3واژههای مصوب فرهنگستانهر ماده یا بقایایی که انسان آن را رها کرده باشد و دیگر قابل بازگشت به چرخة فراوری (behavioral processes) نباشد
وازنة دگرجاsecondary refuse 2واژههای مصوب فرهنگستاناشیا یا مواد ناخواستهای که از محل استفاده به جای دیگر منتقل شدهاند
وازنیچلغتنامه دهخداوازنیچ . (اِ) ریسمانی را گویند که در ایام جشن و عیدها از جائی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیندو روند. (برهان ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف واذپیچ و باذپیچ است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به وازنیج ، بادپیچ ، ارجوحه ، وازپیچ ، کاز، چنچولی شود.
موازنةلغتنامه دهخداموازنة. [ م ُ زَ ن َ ] (ع مص ) برابر کردن میان دو چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هذا یوازن هذا؛ این بر وزن آن است . (ناظم الاطباء). با چیزی هم وزن بودن . (غیاث ). با کسی همسنگ آمدن . (المصادر زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). || رویاروی ساختن . (منتهی الارب ) (