خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واکس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
واکس
/vaks/
معنی
مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفشهای چرمی به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: واکس زد
بن حال: واکس زن
دیکشنری
wax
-
جستوجوی دقیق
-
واکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] vaks مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفشهای چرمی به کار میرود.
-
واکس
لغتنامه دهخدا
واکس . (از انگلیسی ، اِ) ماده ٔسیاه که بدان کفشها را سیاه می کنند. (ناظم الاطباء).ماده ٔ مرکبی است که برای جلا دادن کفش و چیزهای چرمی به آنها مالیده می شود و مطابق رنگ چرم ساخته می گردد. (فرهنگ نظام ). رنده . یرندج . (یادداشت مؤلف ). رنگی که بروی کف...
-
واکس
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِ.) مادة چربی که رنگ های مختلف دارد و رویة کفش را با آن تمیز و براق کنند.
-
واکس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
wax
-
واژههای مشابه
-
واکس خوردن
لغتنامه دهخدا
واکس خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) واکس خوردن کفش ، با واکس براق و تابان شدن آن . رجوع به واکس شود.
-
واکس زدن
لغتنامه دهخدا
واکس زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) واکس بروی کفش مالیدن . کفش را با واکس برّاق و تابان کردن . رجوع به واکس شود.
-
واکس خورده
لغتنامه دهخدا
واکس خورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) کفش واکس خورده ، کفشی که بر اثر واکس زدن شفاف و تابان شده است . کفش براق . واکس زده .
-
واکس زن
لغتنامه دهخدا
واکس زن . [ زَ ] (نف مرکب ) آن که واکس بروی کفش زند. واکسی . واکس زننده .
-
واکس زنی
لغتنامه دهخدا
واکس زنی . [ زَ ] (حامص مرکب ) عمل واکس زن . || (اِ مرکب )جائی که در آن کفش را واکس زنند. محل کار واکس زن .
-
واکس زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
polish
-
واکس سیاه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
blacking
-
واکس زنی
دیکشنری فارسی به عربی
ثقل
-
واکس زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ثقل
-
واکس زدن کف اتاق
دیکشنری فارسی به انگلیسی
wax