لغتنامه دهخدا
واشدن .[ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) باز شدن . مفتوح و گشاده شدن . از هم باز شدن : انجبا؛ واشدن عمامه . (زوزنی ). تفکیک از هم . واز شدن . (زوزنی ). || پراکنده شدن . (ناظم الاطباء): انقشاط و تقشط؛ پراکنده و واشدن ابر از هوا. انعقاق ؛ واشدن و بازماندن ابر. (منتهی الارب ). || روشن شدن .