وجیللغتنامه دهخداوجیل . [ وَ ] (ع اِ) گو که آب در وی ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). حفره ای که آب در آن گرد آید. (از اقرب الموارد).
وجللغتنامه دهخداوجل . [ وَ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی در ترس . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
وجللغتنامه دهخداوجل . [ وَ ج َ ] (ع مص ) مَوجَل . ترسیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). || (اِ) خوف . (اقرب الموارد). ترس وبیم . ج ، اوجال . (از اقرب الموارد). گویند: فی قلبه وجل و فی قلوبهم اوجال . (اقرب الموارد) <spa
وجللغتنامه دهخداوجل . [ وَ ج ِ ] (ع ص ) مرد ترسناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خائف . (اقرب الموارد). کسی که از وهم ترسان باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ترسنده .
یوزللغتنامه دهخدایوزل . [ زَ ] (اِ) توله سگ و سگ کوچک و یودک . (ناظم الاطباء). نوعی سگ کوچک است . (از شعوری ج 2 ورق 449). شاید دگرگون شده ٔ یوزک باشد. رجوع به یوزک شود.
جوجیلواژهنامه آزادیکی ازروستاهای توابع شهرستان فلاورجان یک کلمه ترکیبی است بشرح زیر: 1- جو ( اسم ) جستن جوییدن:جست و جو جستجو . مفرد امر حاضر. 2- جیل - یک صنف ازمردم, اهل یک زمان, قرن, اجیال وجیلان جمع