وراشینلغتنامه دهخداوراشین . [ وَ ] (ع اِ) ج ِ وَرَشان و آن قمری است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (دهار). رجوع به ورشان و رجوع به قانون ابوعلی کتاب ثالث ص 66 شود.
مینوروشنلغتنامه دهخدامینوروشن . [ رَ وِ ] (ص مرکب ) مینوروش . پاک رفتار : و این مرد ویراف است که از او پاکیزه تر و مینوروشن تر و راستگوی تر کسی نیست . (دیباچه ٔ ترجمه ٔ پارسی ارداویرافنامه ص 208 یادنامه ٔ پورداود).