وسیلۀ حفاظتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ۀ حفاظت، سلاح بازدارنده، سوپاپ اطمینان چترنجات، کمربند نجات، کمربند ایمنی، جلیقۀ نجات، کلاهخود، کاسکت، کلاه کاسکت، کلاه ایمنی، سپر
تعویذفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب طلسم، دعا، ورد، خرمهره سواستیکا ورد، اوراد، اجیمجی لاترجی، باباغوری، بازوبند، وسیلۀ حفاظت
مواد بستهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد کاغذ کادو، جلد، لفاف، روکش، مفرش، کارتن، جعبه، شیشه، قوطی، قوطی آلومینیوم، افشانه، اسپری، تتراپک، پیایتی بستهبندی، پُر کردن وسیلۀ حفاظت کیسه، سبد
وسیلهلغتنامه دهخداوسیله . [ وَ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) دستاویز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه باعث تقرب به غیر شود. (تعریفات ). آنچه به توسط آن به دیگری تقرب جویند. (از فرهنگ فارسی معین ). || سبب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علت
وسیلهفرهنگ فارسی عمید۱. سبب؛ دستاویز.۲. آنچه بهواسطۀ آن به دیگری نزدیکی و تقرب پیدا میکنند.۳. [عامیانه، مجاز] واسطه؛ میانجی.
وسیلهدیکشنری فارسی به انگلیسیappliance, applicator, gadget, implement, instrument, instrumentality, intermediary, lever, means, ment _, organ, tackle, tool, ure _
وسیلهلغتنامه دهخداوسیله . [ وَ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) دستاویز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه باعث تقرب به غیر شود. (تعریفات ). آنچه به توسط آن به دیگری تقرب جویند. (از فرهنگ فارسی معین ). || سبب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علت
وسیلهفرهنگ فارسی عمید۱. سبب؛ دستاویز.۲. آنچه بهواسطۀ آن به دیگری نزدیکی و تقرب پیدا میکنند.۳. [عامیانه، مجاز] واسطه؛ میانجی.