لغتنامه دهخدا
وقیذ. [ وَ ] (ع ص ) کشته ٔ افتاده و افکنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آهسته رو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || گرانبار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت بیمار مشرف بر هلاک و نیک لاغر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: رجل وقیذ؛ ای ما به طِرق . || ش