وهیجلغتنامه دهخداوهیج .[ وَ ] (ع اِمص ) افروختگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).توقد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
دهانهپوشبندhatch bar 1, hatch clamping beamواژههای مصوب فرهنگستانبستی متشکل از الوارهای چوبی یا تسمههای فلزی که بر روی دهانهپوش نصب و گاه پیچ میشود تا از باز شدن و جابهجایی دهانهپوش براثر باد و دیگر عوامل طبیعی جلوگیری شود
زهوار دهانهپوشhatch batten, battening bar, hatch bar 2, battening ironواژههای مصوب فرهنگستانتسمهای فلزی که از آن برای محکم کردن دهانهپوش استفاده میکنند
پردیس حیاتوحش،پارک حیاتوحشwildlife parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که منطقهای است محصور و در آن حیوانات وحشی، بیرون از قفس، در محیطی شبیه به زیستگاه طبیعی خود، در آزادی نسبی زندگی میکنند
پردیس وحشگشت،پارک وحشگشتsafari parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که منطقهای است محصور و در آن حیوانات وحشی، مانند شیر و فیل، بهصورت آزاد زندگی میکنند و گردشگران میتوانند در خودروهای خود یا خودروهای ویژه به تماشای آنها بپردازند
وحیشلغتنامه دهخداوحیش . [ وَ ](ع ص ) جانور دشتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به وحش شود. ج ، وحشان . (ناظم الاطباء).
کوهیجلغتنامه دهخداکوهیج . (اِ) به معنی کوهج است که آلوی کوهی باشد، و به عربی زعرور خوانند. (برهان ). زالزالک ، که به تازی زعرور گویند. (ناظم الاطباء). کوهج . کویج . کویژ. کوهیک (کوهی ). آلوی کوهی . زعرور. (فرهنگ فارسی معین ).