واگن هادیlead unit/ leading unitواژههای مصوب فرهنگستاننخستین واگن در قطارهای سبک که تولیدکنندۀ نیروی کشش است
کمربندهای وان آلنVan Allen beltsواژههای مصوب فرهنگستاندو کمربند تابشی، دورتادور زمین، حاوی ذرات باردار به دامافتاده
نیروی واندِروالسvan der Waals forceواژههای مصوب فرهنگستاننیروی ربایشی بین دو اتم یا دو مولکول که در نتیجۀ برهمکنش دوقطبی ـ دوقطبی به وجود میآید
کمربند تابش وانآلِنVan Allen radiation beltواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کمربندهای تابشی یونی قوی در فضای پیرامون زمین که از ذرات باردار انرژی بهدامافتاده در میدان زمینمغناطیسی تشکیل شده است
ونگ و ونگ کردنلغتنامه دهخداونگ و ونگ کردن . [ وَ / وِ گ ُ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ونگ ونگ کردن .
ونگ ونگ زدنلغتنامه دهخداونگ ونگ زدن . [ وَ وَ / وِ وِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ونگ زدن . رجوع به ونگ زدن شود.
ونگ زدنلغتنامه دهخداونگ زدن . [ وَ / وِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، آهسته و نامفهوم چیزی را به کسی گفتن . || ونگ ونگ کردن .
ونگلغتنامه دهخداونگ . [ وَ / وِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت و آواز سگ بچه ، یا مطلق است : ونگش درآمد. (یادداشت مرحوم دهخدا). صدا و آواز و بانگ . داد و فریاد.- ونگ زدن ؛ آوا برآوردن .- ونگ کردن ؛ ونگ زدن . ر