پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
جوگیلغتنامه دهخداجوگی . (اِ) فرقه ای از مرتاضان هند. || پیرو طریقه ٔ جوکیان . مرتاض هندو. (فرهنگ فارسی معین ).
سوگیلغتنامه دهخداسوگی . (ص نسبی ) سوگوار که به معنی ماتم زده و اندوهگین باشد. (آنندراج ) (برهان ). سوگوار. مصیبت زده . ماتم زده . اندوهگین . (ناظم الاطباء).
دیشگدوگیلغتنامه دهخدادیشگدوگی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر با 213 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
گوگیلغتنامه دهخداگوگی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز. واقع در 54000 گزی شمال خاور زرقان و 1000 گزی راه فرعی سیوند به محمودآباد. سکنه ٔ آن 41 تن است . (از فرهنگ ج
کالیوگیلغتنامه دهخداکالیوگی . [ لی وَ/ وِ ] (حامص ) حالت و چگونگی کالیوه . سرگشتگی و حیرانی . (آنندراج ). || دیوانگی . (آنندراج ).