يُصَلَّبُواْفرهنگ واژگان قرآنکه به دار آويخته شوند ( استفاده از باب تفعيل در اينجا دلالت بر زيادي فعل يا فاعل يا مفعول دارد)
آویختنلغتنامه دهخداآویختن . [ ت َ ] (مص )آویزان کردن از. آویزان شدن به . تعلیق . متعلق شدن . آونگ کردن . آونگ شدن . استرسال . دروا شدن . دروا کردن .اندروا شدن . اندروا کردن . دلنگان کردن : که طغرل بشاخی درآویخته ست کنون بازدارش بگیرد بدست .