يُوَسْوِسُفرهنگ واژگان قرآنوسوسه مي کند (وسوسه در لغت به معناي دعوت کردن به امري است به آهستگي و پنهاني)
پوسپوسلغتنامه دهخداپوسپوس .(فرانسوی ، اِ) درشکه ٔ سبکی به شرق اقصی که آن را کارگری بجای چهارپای کشد.
وصوصلغتنامه دهخداوصوص . [ وَص ْ وَ ] (ع اِ) سوراخ پرده و جز آن به مقدار چشم که بنگرند از وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). سوراخ روی بند که بدان بنگرند. (مهذب الاسماء). ج ، وصاوص . (اقرب الموارد). رجوع به وصواص شود.
آمریک وسپوسلغتنامه دهخداآمریک وسپوس . [ م ِ وِ ] (اِخ ) (854 - 917 هَ .ق . / 1451-1512 م .) نام دریانوردی از مردم فلورانس . چهار ب
خناسلغتنامه دهخداخناس . [ خ َن ْ نا ] (ع ص ، اِ) شیطان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). دیو که وسوسه کند. (مهذب الاسماء). عزازیل . ابلیس . ابوخلاف . (یادداشت بخط مؤلف ) : الخناس ، الذی یوسوس فی صدور الناس . (قرآن 114</span
شرکلغتنامه دهخداشرک . [ ش ِ ] (ع اِ) انباز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف جرجانی ص 3) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) : به باد مرکب کرده بهار شرک خزان به ابر دولت کرده خزان عصر بهار. <p cl