پابماهلغتنامه دهخداپابماه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) مُقرب . زنی که نزدیک رسیده بود به زه . زنی آبستن که زادن او نزدیک شده باشد. بودن زن حامل بماهی که در آن ماه زاید. اِشهار.
روزۀ آبمیوهjuice fastواژههای مصوب فرهنگستانرژیم غذایی بسیار کوتاهمدت و عموماً یک تا سهروزهای که در طول آن فرد با هدف حذف فلزات سنگین یا دیگر مواد سمی از بدن، فقط آبمیوه و آب سبزی مینوشد متـ . آبمیوهدرمانی juice therapy
زلالسازی آبمیوهjuice clarificationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند جداسازی ناخالصیها و رسوبات از آبمیوه