پام پلونلغتنامه دهخداپام پلون . [ پ ِ ] (اِخ ) شهری مستحکم به اسپانیا، مرکز ایالت ناوار. به شمال ارگاژ. دارای 32000 تن سکنه و آنرا کلیسائی زیباست .
خط نشانهرویline of aimواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی از نگاه شخص توپچی یا تیرانداز که در امتداد آن، هدف قابل رؤیت است
سرِ پولat the money, ATMواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن قیمت اصابت اختیارنامة خرید یا فروش دارایی مبنا با قیمت بازار برابر است متـ . اختیارنامة سرِ پول at the money option
عنصر تحرک هواییair mobility element, AMEواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از فرماندهی متحرک مرکز واپایی سوختبَری هوایی که با اعلام درخواست فرماندهِ رزم جغرافیایی، هواپیمای سوختبَر را به منطقۀ مورد نظر اعزام میکند
پاملغتنامه دهخداپام . (اِ) وام . قرض . دین . || شبیه و نظیر. || رنگ و لون . (برهان ). گون . گونه . فام : [ آفتاب در الوان دلالت دارد بر ] روشنائی و سرخ پامی . (التفهیم ).
پاملغتنامه دهخداپام . (اِ) وام . قرض . دین . || شبیه و نظیر. || رنگ و لون . (برهان ). گون . گونه . فام : [ آفتاب در الوان دلالت دارد بر ] روشنائی و سرخ پامی . (التفهیم ).
گارپاملغتنامه دهخداگارپام . (اِخ ) قریه ای از قرای درکا، در بخش هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 123 بخش انگلیسی ).