خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پانصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پانصد
/pānsad/
معنی
عدد اصلی، مرکب از پنج بار صد؛ «۵۰۰ ».
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پانصد
لغتنامه دهخدا
پانصد. [ ص َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ) خمسمائه . پنج بار صد. نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «500» و در حساب جمل «ث » باشد. پنجصد.
-
پانصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) pānsad عدد اصلی، مرکب از پنج بار صد؛ «۵۰۰ ».
-
پانصد
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: punsad طاری: bunsây طامه ای: punsad طرقی: bunsây کشه ای: bunsây نطنزی: punsad
-
پانصد
واژهنامه آزاد
پنجسد.
-
واژههای مشابه
-
پانصد هزار
لغتنامه دهخدا
پانصد هزار. [ ص َ هََ ](عدد مرکب ، ص مرکب ) خمسمائه الف . پانصد بار هزار.
-
پانصد (شماره نویسی رومی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
D
-
جستوجو در متن
-
پنج صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵsat] [قدیمی] panjsad پانصد.
-
five hundred
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانصد
-
پانصدم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پانصدمین› pānsadom آنکه یا آنچه در مرتبۀ پانصد باشد.
-
fiftypenny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پنجاه و پانصد
-
sixtypenny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شصت پانصد
-
پونصدی
لهجه و گویش تهرانی
اسکناس پانصد تومانی
-
کرور
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ هند. ] (اِ.) عدد بسیار زیاد، پانصد هزار.