اریصادنلغتنامه دهخدااریصادن . [ ] (معرب ، اِ) بیونانی دویره است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). نوعی از لوف . این لغت دگرگون شده ٔ اریصارون است .
hinderدیکشنری انگلیسی به فارسیمانع، مانع شدن، پاگیرشدن، بازمانده کردن، بتاخیر انداختن، منع کردن، پسین، عقبی، واقع در عقب
اعقدیکشنری عربی به فارسیپسين , عقبي , مانع , واقع در عقب , پشتي , عقب انداختن , پاگيرشدن , بازمانده کردن , مانع شدن , بتاخير انداختن , جلوگيري کردن از , نگهداشتن , مهار کردن , تاخير کردن , کند ساختن , معوق کردن , بتعويق انداختن , عقب افتاده , دير کار
کونهلغتنامه دهخداکونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی کونسته است که کفل و سرین آدمی باشد. (برهان ).کونسته . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). سرین و قیل طرف سرین . (فرهنگ رشیدی ). سرین و جفته و کفل آدمی و اسب . (ناظم الاطباء). هر یکی از دو طرف نشستنگاه . (یادداشت