پایینمیدانdownfieldواژههای مصوب فرهنگستانمیدان مغناطیسی ضعیفتری که برای ظاهر شدن نشانک/ سیگنال تشدید مغناطیسی هستۀ خاص نسبت به مرجع باید اعمال شود
دو و میدانیtrack and field, athletics, athletic sportواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از مواد ورزشی غالباً انفرادی که هستۀ اولیۀ ورزشهای المپیکی در یونان باستان قلمداد میشوند و امروز به سه دستۀ مواد میدانی و مواد دو و مواد ترکیبی تقسیم میشوند
چمدانلغتنامه دهخداچمدان . [ چ َ م َ ] (اِ) مصحف «جامه دان » که جای مخصوص نهادن جامه ها در مسافرت است . در تداول عامه ، به صندوق چرمی بزرگ یا کوچکی اطلاق شود که هنگام سفر جامه ها را در آن نهند. جامه دان و رجوع به جامه دان شود.
مدانلغتنامه دهخدامدان . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین . در 15هزارگزی جنوب شرقی معلم کلایه و 61هزارگزی راه عمومی و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع ودارای 238</spa