پرخاشگرفرهنگ مترادف و متضادپرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر
همانندسازی با پرخاشگرidentification with the aggressorواژههای مصوب فرهنگستانسازوکاری دفاعی برای همسان ساختن فرد با کسی که او را تهدید میکند یا با رقیبی که نمیتوان بر او چیره شد
پرخاشگرفرهنگ مترادف و متضادپرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
پرخاشگرفرهنگ مترادف و متضادپرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر
همانندسازی با پرخاشگرidentification with the aggressorواژههای مصوب فرهنگستانسازوکاری دفاعی برای همسان ساختن فرد با کسی که او را تهدید میکند یا با رقیبی که نمیتوان بر او چیره شد