پرهاملغتنامه دهخداپرهام . [ پ َ ] (اِخ ) نامی است پارسی باستانی (کذا) و معرب آن براهیم است . (برهان قاطع).
پرهامواژهنامه آزادطبیعت/ الهه تقدیر کننده طبیعت نامی است باستانی برای پسران ، پرهام یعنی طبیعت ، آنچه که خداوند آفریده و از تاثیر انسان مصون مانده است. پرهام دربر گیرنده آنچه در زمین مشاهده و لمس می کنیم.
بُرقوزنیreamواژههای مصوب فرهنگستانتمیز کردن سطح آسیبدیده یا سوراخشده پیش از تعمیر کردن یا پنچرگیری
رعاملغتنامه دهخدارعام . [ رَ ] (ع اِمص ) تیزی نظر.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رعاملغتنامه دهخدارعام . [ رُ ] (ع مص ) سخت لاغر گردیدن پس روان شدن آب بینی ، و این معنی گاه از کَرُم َآید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نگاهبانی چیزی کردن . || انتظار فروشدن . آفتاب نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).