غلطیلغتنامه دهخداغلطی .[ غ َ ل َ ] (ق مرکب ) به غلط. از روی اشتباه : خانه ٔ فلان را میخواست ، غلطی در خانه ٔ ما را زد. || (حامص ) سهو و خطا. (ناظم الاطباء). || (جمله ) در اشتباهی . در غلط هستی . رجوع به غَلَط شود.
غلثیلغتنامه دهخداغلثی . [ غ َ ثا ] (ع اِ) درختی است تلخ . (منتهی الارب ). درختی تلخ است و گویند میوه ٔ آن جانوران درنده را میکشد. (از اقرب الموارد).
برگشت غلتیroll reversalواژههای مصوب فرهنگستانغلت هواپیما به یک سو براثر نیروی بیشازحد هوا بر روی سطوح فرمان؛ واماندگی جک و سمتگشت ناخواسته و برگشت برآرگیرها و کاهش نیروی برآر بال براثر تراکمپذیری هوا نیز از دیگر عوامل آن هستند