وعد و وعیدلغتنامه دهخداوعد و وعید. [ وَ دُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) انذار و ترسانیدن کسی را از کردار و اعمال وی و نوید خیر و شر. (ناظم الاطباء) : ز توحید و قرآن و وعد و وعیدز تأیید و از رسمهای جدید. فردوسی .شب و روز در کار وعد و وعی
پوتلغتنامه دهخداپوت . (اِ) مهمل لوت . در جمله ٔ اتباعی لوت و پوت این کلمه آمده است : شیرخواره کی شناسد ذوق لوت مر پری را بوی باشد لوت و پوت . مولوی .عشق باشد لوت و پوت جانهاجوع از اینروی است قوت جانها. مو
پوتفرهنگ فارسی عمید۱. خوراک قلیه که از جگر گوسفند درست کنند؛ قلیهپوتی.۲. [تابعِ لوت] طعام: ◻︎ عشق باشد لوتوپوت جانها / جوع از این روی است قوت جانها (مولوی: ۴۵۴).
پوتلغتنامه دهخداپوت . (اِ) مهمل لوت . در جمله ٔ اتباعی لوت و پوت این کلمه آمده است : شیرخواره کی شناسد ذوق لوت مر پری را بوی باشد لوت و پوت . مولوی .عشق باشد لوت و پوت جانهاجوع از اینروی است قوت جانها. مو
خرپوتلغتنامه دهخداخرپوت . [ خ َ ] (اِخ ) نام دیگر «حصن زیاد» و «خرتبرت » و این نام امروز بر «حصن زیاد» اطلاق میشود. رجوع به خرتبرت شود.
خارپوتلغتنامه دهخداخارپوت . (اِ) خِرت و پِرت ، آشغال ، مواد کوچک مورد احتیاج ، رجوع به خرت و پرت شود.