پیدائیلغتنامه دهخداپیدائی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان . وضوح . روشنی . استبانت . ابانت . آشکاری . ذیوع . شهود. هویدائی . مقابل پنهانی : زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان . <p
کشتی مردهdead ship, dead, cold ship, dead ship condition, dead condition, cold ship conditionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن، پیشران اصلی و دیگهای بخار و سایر دستگاههای حرکتی کشتی، بهدلیل نبودِ منبع تغذیه، کار نمیکنند متـ . وضعیت کشتی مرده
نقطۀ مرگ پایینbottom dead centre, BDC, lower dead centre, LDC, inner dead centreواژههای مصوب فرهنگستانپایینترین نقطۀ قرارگیری پیستون که در آن محور دستهپیستون و محور طولی پیستون همراستا میشوند
درجهـ روزرشدgrowing degree day, degree dayواژههای مصوب فرهنگستانمجموع دماهای بالاتر از صفر پایه (base temperature) در هریک از مراحل رشدونمو گیاه
خط کورdead-end siding, dead-end trackواژههای مصوب فرهنگستانخطی در ایستگاه راهآهن که از خط اصلی جدا شده و در پایان آن سپر انتهایی نصب شده است
هویدائیلغتنامه دهخداهویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص ) وضوح . پیدائی . روشنی . نمایانی . ظهور. بداهت . ابانت . آشکاری .
مبدعلغتنامه دهخدامبدع . [ م َ دَ ] (ع اِمص ) ایجاد و اختراع و کشف . || (اِ) اولین ظهور و نخستین پیدائی . || جائی که در وی هر چیز تازه اختراع شود. || افسانه . (ناظم الاطباء).
آشکاریلغتنامه دهخداآشکاری .[ ش ْ / ش ِ ] (حامص ) هویدائی . ظهور. پیدائی . پدیداری . فاشی . ذیعان . ذیوع . شیوع . وضوح . روشنی . صراحت . رکی . بی پردگی . بروز. بیان . بداهت . یقین . تبین . ابانت .
ابانتلغتنامه دهخداابانت . [ اِ ن َ ] (ع مص ) اِبانه . پیدا کردن . آشکار کردن . روشن کردن . هویدا کردن . || آشکار گفتن . || پیدا شدن . آشکار شدن . هویدا شدن . || پیدائی . ظهور. روشنی . هویدائی . آشکاری . بداهت . || جدا کردن . || بشوی دادن دختر را.
ذیوعلغتنامه دهخداذیوع . [ ذُ ] (ع مص ) آشکارا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آشکار شدن خبر؛ (زوزنی ). ذیوع خبر؛ فاش و پراکنده شدن آن . ذیع خبر، ذیعان خبر؛ فاش شدن . ظاهر گشتن خبر. گستردن خبر. آشکاری . ظهور. پیدائی .