پیراسحاقلغتنامه دهخداپیراسحاق . [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان علمدار گرگر بخش جلفا شهرستان مرند. واقع در 38 هزارگزی شمال باختری مرند و 10 هزارگزی خط آهن جلفا - تبریز. کوهستانی . معتدل . دارای 407 ت
راشاکلغتنامه دهخداراشاک . (اِخ ) نام سرزمینی است در کویر بین کرمان و سیستان . مرحوم بهار در حاشیه ٔ تاریخ سیستان بنقل از ابن خردادبه (ص 50) آرد: «راشد یا راشاک جایی است در کویر بین کرمان و سیستان که یک چاه آب دارد واز آنجا تا زرنج 23
چراسکلغتنامه دهخداچراسک . [ چ َ س َ ] (اِ) حیوانی است کوچکتر از ملخ و شبها بانگ طولانی کند. (برهان ) (ناظم الاطباء). حیوانی کوچکتر از ملخ که شبها درخانه ها صدا کند و آواز باریک طولانی دارد. چواسک . (انجمن آرا) (آنندراج ). جیرجیرک . رجوع به چواسک شود.
پراشکلغتنامه دهخداپراشک . [ ](اِخ ) از مستشرقین معروف . مؤلف کتابی در تاریخ مادو پارس . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 61 و 389 شود.
راسکلغتنامه دهخداراسک . [ ] (اِخ ) قصبه ای در ناحیه ٔ جروج است که در منطقه ٔ سند در هندوستان واقع شده . (حدود العالم ص 74).