چغرشتهلغتنامه دهخداچغرشته . [ چ َ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) گروهه ٔ ریسمانی باشد که در وقت رشتن پنبه بر دوک پیچیده شود، بشکل مخلوطی یا اهلیلجی . (برهان ). ریسمان خام که بر دوک پیچیده شود و آن را پنام و فرموک نیز گویند.(انجمن آرا) (آنندراج ). ریسمان خام که بر دوک پیچی
چغرستهلغتنامه دهخداچغرسته . [ چ َ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) چفرسته . (شرفنامه ٔ منیری ). گروهه ٔ ریسمانی که هنگام رشتن بر دوک پیچیده میشود. و رجوع به چفرسته و چغرشته شود. || آلتی است که جولاهان را بوداز گل و نی در او باشد. (صحاح الفرس ). || زبانه ٔ آتش . (ناظم الاطبا
جفرستهلغتنامه دهخداجفرسته . [ ج َ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان خامی باشد که در وقت رشتن پنبه بر دوک پیچیده شود. رجوع به جغرسته و چغرشته شود.
جغرستهلغتنامه دهخداجغرسته . [ ج َ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان خامی را گویند که در وقت رشتن بر دوک پیچیده شود. || ماشوره ٔ جولاهگان و بافندگان که ریسمان پود بر آن پیچیده باشد.(برهان ) (آنندراج ). رجوع به چغرسته و چغرشته شود.
چغرستهلغتنامه دهخداچغرسته . [ چ َ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) چفرسته . (شرفنامه ٔ منیری ). گروهه ٔ ریسمانی که هنگام رشتن بر دوک پیچیده میشود. و رجوع به چفرسته و چغرشته شود. || آلتی است که جولاهان را بوداز گل و نی در او باشد. (صحاح الفرس ). || زبانه ٔ آتش . (ناظم الاطبا
چفرستهلغتنامه دهخداچفرسته . [ چ َ رُ ت َ / ت ِ ] (اِ) ماشوره ٔ جولاهگان باشد. (برهان ). بمعنی «جغرشته » و صورتی از تلفظ و نوشته ٔ آن است . (از انجمن آرا) (آنندراج ). ریسمان که برتاتره پیچند و جامه ببافند و «ماشوره » گویند. (رشیدی ). ماشوره ٔ جولاهگان . (ناظم ال
بناغلغتنامه دهخدابناغ . [ ب َ ] (اِ) تار ریسمان خام را گویند که بر دوک پیچیده شود. (برهان ) (ناظم الاطباء). ریسمان خام که بر دوک ریسندش . (شرفنامه ٔ منیری ). ریسمان خام (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ابریشم خام . (فرهنگ شعوری ). چغرشته ، چفرسته ، زغوته و ماشوره با آن مترادفند. (فرهنگ شعوری ) (شرف