چماقدارلغتنامه دهخداچماقدار. [ چ ُ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ چماق . آن کس که چماق بدست دارد. چماقلو. و رجوع به چماقلو شود.
مقدارلغتنامه دهخدامقدار. [ م ِ ] (ع اِ) اندازه . ج ، مقادیر. (مهذب الاسماء) (دهار). اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندازه و قدر. (ناظم الاطباء) : اﷲ یعلم ماتحمل کل انثی و ماتغیض الارحام و ماتزداد و کل شی ٔ عنده بمقدار. (قرآن <span class="hl
مقدارفرهنگ فارسی عمید۱. اندازه.۲. پارهای از چیزی.۳. آنچه بهوسیلۀ آن قدر و اندازۀ چیزی بهدست آید از شماره، پیمانه، و جز آن.
چوبدار، چوبدارفرهنگ مترادف و متضاد۱. گلهدار، گوسفنددار، گوسفندفروش ۲. قپاندار ۳. حارس، محافظ ۴. چماقدار
طیفوریلغتنامه دهخداطیفوری . [ طَ ] (اِخ ) اسرائیل بن زکریا الطیفوری . وی طبیب فتح بن خاقان و در صناعت پزشکی پیشوا و جلیل القدر و نزد خلفاء و ملوک سخت ارجمند بودو در خدمت فتح بن خاقان بکارهای پزشکی اختصاص داشت واز جانب وی مقرری و نعمتهای بسیار به اسرائیل عاید میشد. متوکل عباسی برای وی ارزش بسیار