چپو کردنلغتنامه دهخداچپو کردن . [ چ َ پ َ /پُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) چپاول کردن . غارت کردن . یغماکردن . تاراج کردن . چاپیدن . رجوع به چپو و چپوچی و چاپیدن و غارت کردن و تاراج کردن و چپاول کردن شود.
چپو کردنفرهنگ مترادف و متضاد۱. غارت کردن، چپاول کردن، به یغما بردن، تاراج کردن ۲. به سرعت خوردن، زود مصرف کردن ۳. نابود کردن، از بین بردن
اعتبار و درستیسنجیverification & validation, V&Vواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دو مرحله اعتبارسنجی و درستیسنجی نرمافزار
جزیرة راستگرد ورود و خروجright-in right-out islandواژههای مصوب فرهنگستانمحوطة مثلثیشکل برآمدهای که با مسدود کردن قسمتی از راه در انتهای مسیر ورودی به تقاطع، مانع انجام حرکات گردش به چپ و عبور مستقیم میشود
تماس و برخاستtouch-and-goواژههای مصوب فرهنگستانفرود تمرینی که در آن هواپیما اجازه دارد بهدفعات با باند تماس مختصر پیدا کند
تاراجیدنلغتنامه دهخداتاراجیدن . [ دَ ] (مص ) چپو کردن . تاراج کردن . چپاول کردن . رجوع به تاراج شود.
چپولغتنامه دهخداچپو. [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 82هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 24/5هزارگزی خاور شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب واقع شده . کوهستانی و معتدل است و <span class="hl" dir="l
چپولغتنامه دهخداچپو. [ چ َ پ َ / پُو ] (ترکی ، اِ) تاخت و تاراج و یغما. (ناظم الاطباء).مأخوذ از چپاول ترکی بمعنی غارت . (از فرهنگ نظام ).چپاول . تالان . اغاره . نهب . چپاولگری . غارتگری . یغماگری . رجوع به چپاول و چپاولگری و تاراج و یغما شود.
چپولغتنامه دهخداچپو. [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 82هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 24/5هزارگزی خاور شوسه ٔ شاهین دژ به میاندوآب واقع شده . کوهستانی و معتدل است و <span class="hl" dir="l
چپولغتنامه دهخداچپو. [ چ َ پ َ / پُو ] (ترکی ، اِ) تاخت و تاراج و یغما. (ناظم الاطباء).مأخوذ از چپاول ترکی بمعنی غارت . (از فرهنگ نظام ).چپاول . تالان . اغاره . نهب . چپاولگری . غارتگری . یغماگری . رجوع به چپاول و چپاولگری و تاراج و یغما شود.