واگن هادیlead unit/ leading unitواژههای مصوب فرهنگستاننخستین واگن در قطارهای سبک که تولیدکنندۀ نیروی کشش است
کمربندهای وان آلنVan Allen beltsواژههای مصوب فرهنگستاندو کمربند تابشی، دورتادور زمین، حاوی ذرات باردار به دامافتاده
نیروی واندِروالسvan der Waals forceواژههای مصوب فرهنگستاننیروی ربایشی بین دو اتم یا دو مولکول که در نتیجۀ برهمکنش دوقطبی ـ دوقطبی به وجود میآید
کمربند تابش وانآلِنVan Allen radiation beltواژههای مصوب فرهنگستانیکی از کمربندهای تابشی یونی قوی در فضای پیرامون زمین که از ذرات باردار انرژی بهدامافتاده در میدان زمینمغناطیسی تشکیل شده است
جانورشناسیفرهنگ فارسی عمیدعلمی که به مطالعه و تحقیق دربارۀ محل زیست جانوران، اعضا، و چگونگی زندگی آنان میپردازد؛ حیوانشناسی؛ معرفةالحیوان.
حالفرهنگ فارسی عمید۱. [جمع: اَحوال] هیئت و کیفیت چیزی؛ چگونگی؛ چگونگی انسان، حیوان، یا چیزی.۲. وضع و چگونگی زندگی کسی.۳. زمان حاضر.۴. (تصوف) حالت و کیفیتی که بر سالک و عارف دست میدهد، مانندِ شوق، طرب، حزن، و ترس که موجب صفای قلب و وقت وی میشود.۵. [قدیمی] عشق و محبت.⟨حال به حال شدن:
جغرافیافرهنگ فارسی عمیدعلم بررسی عوارض کرۀ زمین، اوضاع طبیعی و سیاسی کشورها، و چگونگی زندگی اقوام و ملل و سایر موجودات؛ جغرافی.⟨ جغرافیای اقتصادی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی تولید، توزیع، و مصرف فراوردهها میپردازد.⟨ جغرافیای انسانی: شاخهای از علم جغرافیا، که به بررسی پراکندگی جوامع انسانی
کارماواژهنامه آزادمفهوم کارما:«هر چه بکاری همان بدرَوی». در هندوئیسم و بودیسم مفهوم کارما (به سانسکریت:कर्म) به معنی زیستکار یا عملکرد فرد در زندگی است و این عملکردها ذاتاً و به طور خودکار نتایجی به دنبال دارند. بدین معنی که «هر چه بکاری همان بدرَوی». در باور هندوان و بوداییان، بر اثر کردارهای فرد (کارما) نیرویی ایجا
طالبوفلغتنامه دهخداطالبوف . [ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) طالب اُف . حاجی ملاعبدالرحیم پسر استاد ابوطالب نجار تبریزی سرخابی در سال 1250 هَ . ق . متولد شد و در حدود شانزده سالگی به تفلیس رفت و به تحصیل زبان روسی و ادبیات آن پرداخت و متدرجاً نزد حکام و علماء روسیه به درستکا
چگونگیلغتنامه دهخداچگونگی . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) طبیعت و طریقه ٔ هر چیز و کیفیت . (ناظم الاطباء). حال . وضع. طور. حالت . کیف . چونی . هویت . ماهیت . کیفیت : و کیفیت بود چون چگونگی چیزها. (کشف المحجوب سجستانی <span class="hl" di
چگونگیفرهنگ فارسی عمیدوضع و حالت چیزی؛ کیفیت: ◻︎ آنکه بداند چگونگیت، بداند / شهرهسرایا که تو ز بهر چرایی (ناصرخسرو: ۹۰).
چگونگیلغتنامه دهخداچگونگی . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) طبیعت و طریقه ٔ هر چیز و کیفیت . (ناظم الاطباء). حال . وضع. طور. حالت . کیف . چونی . هویت . ماهیت . کیفیت : و کیفیت بود چون چگونگی چیزها. (کشف المحجوب سجستانی <span class="hl" di
چگونگیفرهنگ فارسی عمیدوضع و حالت چیزی؛ کیفیت: ◻︎ آنکه بداند چگونگیت، بداند / شهرهسرایا که تو ز بهر چرایی (ناصرخسرو: ۹۰).
دانش چگونگیknow howواژههای مصوب فرهنگستانمهارت یا دانش ملموس و غیرملموسی که برای دستیابی به نتایج مورد نظر لازم است و در دسترس عموم نیست