ژفرلغتنامه دهخداژفر. [ ژُ ] (اِخ ) ژُزف ژاک سِزِر. مارشال فرانسوی . مولد بسال 1852 در ریوزالت و وفات بسال 1931 م . وی در تُنکن و ماداگاسکار و سودان تحصیل شهرت کرد و از سال 1914 تا <span clas
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژَ رَ / رِ ] (اِ) غلبه در قمار و لعب و بازی . (این لغت در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است و در کتب لغتی که در دسترس ما بود دیده نشد).
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژُ رَ / رِ ] (اِ) پیرامن دهان . (برهان ). صاحب آنندراج گوید: پیرامن دهان ، در برهان آورده وظن آن است که زفر یعنی دهان را زفره خوانده باشد.
ژفرسنلغتنامه دهخداژفرسن . [ ژِ ف ِ س ُ ] (اِخ ) جفرسن . تُماس . نام سومین رئیس جمهور ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی . مولد شادوِل بسال 1743 و وفات در مُنتی سلو بسال 1826 م . وی یکی از مؤسسین حزب دموکرات آمریکاست . رجوع به جفرسُن
ژفرنلغتنامه دهخداژفرن . [ ژُ رَ ] (اِخ ) مادموازل ماری ترز. نام زنی با ذکاء و هوشی وافر. مولد پاریس بسال 1699 و وفات بسال 1777 م . خانه ٔ او مجمع فیلسوفان وقت بود.
ژفریلغتنامه دهخداژفری . [ ژِ ] (اِخ ) ژرژ لرد. نام شانسلیه ٔ انگلستان در زمان سلطنت شارل دوم و ژاک دوم . مولد بسال 1648 در آکتن و وفات بسال 1689 م . در حومه ٔ لندن .
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژَ رَ / رِ ] (اِ) غلبه در قمار و لعب و بازی . (این لغت در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است و در کتب لغتی که در دسترس ما بود دیده نشد).
ژفری دلانگلیلغتنامه دهخداژفری دلانگلی . [ ژُ رُ دُ ] (اِخ ) نام سفیرانگلیس به دربار غازان خان ایلخان مغول . (ترجمه ٔ ادبیات ایران تألیف برون ج 3، از سعدی تا جامی ص 46).
ژفرهلغتنامه دهخداژفره . [ ژُ رَ / رِ ] (اِ) پیرامن دهان . (برهان ). صاحب آنندراج گوید: پیرامن دهان ، در برهان آورده وظن آن است که زفر یعنی دهان را زفره خوانده باشد.
ژفرسنلغتنامه دهخداژفرسن . [ ژِ ف ِ س ُ ] (اِخ ) جفرسن . تُماس . نام سومین رئیس جمهور ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی . مولد شادوِل بسال 1743 و وفات در مُنتی سلو بسال 1826 م . وی یکی از مؤسسین حزب دموکرات آمریکاست . رجوع به جفرسُن
ژفرسن باراکلغتنامه دهخداژفرسن باراک . [ ژِ ف ِ س ُ ](اِخ ) یا ژِفِرسن لِکازِرن . نام شهری به اتازونی درایالت میسوری ناحیه ٔ سن لوئی ، دارای 9000 تن سکنه .