خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کابوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کابوک
/kābuk/
معنی
۱. لانۀ پرنده؛ آشیانۀ پرنده: ◻︎ تو پروریدۀ کابوک آسمان بودی / از آن قرار نکردی در آشیانهٴ پست (انوری: ۵۴۶).
۲. زنبیلی که از سقف آویزان کنند تا کبوتر در آن آشیانه کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
nest
-
جستوجوی دقیق
-
کابوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کابک، کاوک، کاووک› [قدیمی] kābuk ۱. لانۀ پرنده؛ آشیانۀ پرنده: ◻︎ تو پروریدۀ کابوک آسمان بودی / از آن قرار نکردی در آشیانهٴ پست (انوری: ۵۴۶).۲. زنبیلی که از سقف آویزان کنند تا کبوتر در آن آشیانه کند.
-
کابوک
لغتنامه دهخدا
کابوک . (اِ) کابک . جای مرغ خانگی بود. (لغت فرس ). آشیانه ٔ مرغان . || چیزی که مانند زنبیل در میان خانه بیاویزند تا کبوتر بچه در آن کند. (لغت فرس ) : چون بچه ٔ کبوتر منقار سخت کردهموار کرد موی (؟) و بیوگند موی زرد کابوک را نشاید (نپاید؟ نخواهد؟) و شا...
-
کابوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) لانة مرغ ، زنبیلی که در میان خانه بیآویزند تا کبوتر در آن آشیانه کند. کابک و کاوک و کاواک و کاووک هم گفته شده است .
-
کابوک
دیکشنری فارسی به انگلیسی
nest
-
کابوک
واژهنامه آزاد
قفس مرغان
-
جستوجو در متن
-
کابک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kābok = کابوک
-
کاووک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāvuk =کابوک
-
کاواک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک کابوک .
-
کاپوک
لغتنامه دهخدا
کاپوک . (اِ) کابوک . جای مرغ خانگی و کبوتر بود : چون بچه ٔ کبوتر منقار سخت کردهموار کرد موی و شدش مویگان زرد کاپوک را نشاید و شاخ آرزو کندوز شاخ سوی بام شود بازگرد گرد. ابوشکور (از لغت فرس اسدی نسخه ٔ نخجوانی ).مؤلف فرهنگ نظام در ذیل لغت «کابوک » آر...
-
آشیانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آشیان، آشانه› 'āšiyāne ۱. لانه؛ لانۀ پرندگان؛ کابوک؛ کابک: ◻︎ برو این دام بر مرغی دگر نِه / که عنقا را بلند است آشیانه (حافظ: ۸۵۲).۲. خانه؛ مسکن؛ مٲوا.
-
گردگرد
لغتنامه دهخدا
گردگرد. [ گ ِ گ َ ] (نف مرکب ) گردگردنده . دائره زننده . دوران پیداکننده : کابوک را نشاید و شاخ آرزو کندوز شاخ سوی بام شود باز گردگرد. ابوشکور.جهان فریبنده ٔ گردگردره سود بنمود و خود مایه خورد. فردوسی .چرا چون آسیاب گردگردی بیاکنده به آب وباد گردی . ...
-
رفیده
لغتنامه دهخدا
رفیده . [ رَ دَ / دِ ](اِ) لته و کهنه ای چند که مثال گرد بالشی بر هم دوزند و خمیر نان را روی آن گسترانیده بر تنور بندند. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ناوند.نابند. (یادداشت مؤلف ). رُفَیدَه [در قاین خراسان ]بالش کوچکی که خمیرنان را...
-
کابک
لغتنامه دهخدا
کابک .[ ب ُ ] (اِ) کابوک . آشیان مرغان را گویند عموماً و آشیان کبوتر و مرغ خانگی و گنجشکی که در خانه آشیان داشته باشد خصوصاً. (برهان قاطع): شریجة؛ کابک کبوتران که از نی ساخته باشند. (منتهی الارب ) : چو کبتر تبسی خانه کرده هر کابک چو مارسغدی ره یافته ...
-
آشیان
لغتنامه دهخدا
آشیان . (اِ) آشیانه . خانه ٔ مرغ . لانه ٔ مرغ . مأوای طیر. آموت . کابک . کابوک . پدواز. تکند. عش ّ. وکر.وکنه . اُکنه . وقنه . موکن . فراش . موکنه : بدان هر عمود آشیانی بزرگ نشسته برو سبز مرغ سترگ . فردوسی .در آشیان چرخ دو مرغان زیرکندکاندر فضای ربع ...