کارگرانلغتنامه دهخداکارگران . [ گ َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. 13500گزی جنوب خاوری خدا آفرین 220هزارگزی شوسه ٔ اهر - کلیبر. کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است دارای 91
کارگراندیکشنری فارسی به انگلیسیmanpower, crew, labor, proletarian, proletariat, working class, workpeople
کاررانلغتنامه دهخداکارران . (نف مرکب ، اِ مرکب ) وکیل . (ترجمان القرآن ) (مهذب الاسماء). وزیر و پیشکار و وکیل . (آنندراج ). کارگزار و پیشکار. (ناظم الاطباء). مصلحت گذار. (شعوری ج 2 ص 351) : یکی کاررا