کارگیریلغتنامه دهخداکارگیری . (اِ مرکب ) در تداول زنان ، کار: مرده شور کارگیریت را ببرد. مرده شورت ببرد با این کارگیریت . || کسی که مرتکب میشود و مباشرت مینماید و متقبل میشود هر کار مهمی را. (ناظم الاطباء).
اتحادیۀ کارگریlabour union 2, trade union 2واژههای مصوب فرهنگستانسازمانی متشکل از دستمزدبگیران و حقوقبگیران که با هدف کمک و حمایت متقابل و چانهزنی جمعی با کارفرمایان تشکیل میشود متـ . اتحادیه 2 union 2
شیوۀ بازخورد خروجیoutput feedback mode, OFBواژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای بهکارگیری رمز قالبی که امکان بهکارگیری یک رمز قالبی، با عملکردی مشابه با رمزهای جریانی را فراهم میسازد
عدسی اَپخشaplanatic lensواژههای مصوب فرهنگستاننوعی عدسی که برای بهکارگیری نقطههای اَپخش طراحی شده است