کالامانلغتنامه دهخداکالامان . (فرانسوی ، اِ) از مفردات پزشکی و از گیاهانی است که سرشاخه اش در طب مورد استفاده است . (کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 215). فوتنج نهری . حبق التمساح . حبق الماء. کلمنتون . نعناع بری . قلمنت . قلمنتون .
قلمونلغتنامه دهخداقلمون . [ ق َ ل َ ] (اِ) حربا را گویند و آن را بوقلمون و ابوقلمون نیز گویند. (آنندراج ). بوقلمون . (ناظم الاطباء)(اشتنیگاس ). || پارچه ٔ الوان و گلی . (ناظم الاطباء). || نام گلی است . (اشتینگاس ).
قلمونلغتنامه دهخداقلمون . [ ق َ ل َ ] (اِخ ) موضعی است در دمشق و ابوعبید بکری گوید: در واح الداخلة قلعه ای است بنام قلعون و آبهای ترشی دارد و از آن برای کشت و زرع استفاده کنند. (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).