کوژانکلغتنامه دهخداکوژانک . [ ن َ ] (اِ) پره ٔ کلیدان در طویله و باغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به کوژانوک شود.
کوهانکلغتنامه دهخداکوهانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلوک شرقی که در بخش مرکزی شهرستان دزفول واقع است . 300 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ عشایر بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کوژانوکلغتنامه دهخداکوژانوک . (اِ) پره ٔ کلیدان در طویله و باغ و امثال آن را گویند. کوژنوک . (از برهان ) (آنندراج ). کوژابند.پره ٔ کلیدان قفل . پره ٔ کلیدان . فراشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوژابند و کوژنوک شود.
کاوینکلغتنامه دهخداکاوینک . [ ن َ ] (اِ) در شیراز مطلق ساررا گویند اعم از ملخ خوار و غیر ملخ خوار. (برهان ).