کاورلغتنامه دهخداکاور. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهلران شهرستان ایلام .دارای یکصد تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
کاورفرهنگ فارسی معین(وِ) [ انگ . ] (اِ.) پوشش چیزی مثل کتاب یا لباس که معمولاً مانع دیده شدن شکل اصلی آن نمی شود، پوشن (فره ) .
کیگاورلغتنامه دهخداکیگاور. [ ] (اِخ ) دهی از بخش شهریار است که در شهرستان تهران واقع است و 510 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کاورکلغتنامه دهخداکاورک . [ وَ رَ ] (اِ) بار و میوه ٔ کبر باشد و آن شبیه است بخیار کوچک و آن را خیار کبر هم میگویند. در سرکه انداخته آچار سازند و با طعام خورند. (برهان ).
کاورلوانلغتنامه دهخداکاورلوان . [ وَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . دارای 250 تن سکنه ، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، چغندرقند، صیفی ، نخود و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
کاوردلغتنامه دهخداکاورد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دو دانگه ٔ شهرستان ساری . که دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه است و محصول عمده ندارد. مردان ده در طول سال در نقاط مختلف مازندران به درودگری متفرقند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3
کاورکلغتنامه دهخداکاورک . [ وَ رَ ] (اِ) بار و میوه ٔ کبر باشد و آن شبیه است بخیار کوچک و آن را خیار کبر هم میگویند. در سرکه انداخته آچار سازند و با طعام خورند. (برهان ).
کاورلوانلغتنامه دهخداکاورلوان . [ وَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . دارای 250 تن سکنه ، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ، چغندرقند، صیفی ، نخود و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
کاوردلغتنامه دهخداکاورد. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دو دانگه ٔ شهرستان ساری . که دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه است و محصول عمده ندارد. مردان ده در طول سال در نقاط مختلف مازندران به درودگری متفرقند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3
تکاورلغتنامه دهخداتکاور. [ ت َ وَ ] (نف مرکب ) بمعنی تک آورنده باشد یعنی حیوانات رونده و دونده عموماً و بمعنی اسب و شتر باشد که عربان فرس و جمل گویند خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). ستور رونده ٔ خوشرفتار عموماً و اسب و اشتر خوشرفتار خصوصاً. (ناظم الاطباء). از: تک +آور (آوردن ). (حاشیه ٔ برهان چ م
تکاورفرهنگ فارسی عمید۱. (نظامی) کسی که آموزشهای دشواری برای جنگ و حملههای غافلگیرانه را گذرانده باشد؛ کماندو.۲. = تگاور
تکاورcommandoواژههای مصوب فرهنگستانسرباز یا افسر یا درجهداری که پس از پذیرفته شدن در آزمایش ورودی، آموزش خاصی را برابر برنامۀ تفصیلی با موفقیت بگذراند؛ این دورۀ آموزشی شامل نقشهخوانی، کار با قطبنما، اطلاعات رزمی، ارتباط و مخابرات، زنده ماندن در شرایط سخت، گریز و فرار، تخریب و جنگ مین و عملیات در جنگل و کوهستان و دریاست