کیاکالغتنامه دهخداکیاکا. (اِخ ) نام محلی کنارراه قزوین و همدان میان سیراب و جامیشلو واقع در 306 هزارگزی تهران . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کیاکیالغتنامه دهخداکیاکیا. (اِ) قسمی بازیچه ٔ کودکان در امریکا،و آن جغجغه ای است که از لاک سنگ پشت کنند و سر دسته ٔ آن صورت سر ماری باشد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 23 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 22 هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو و بیوران به سردشت واقع است . کوهستانی و جنگلی ، آب و هوایش معتدل و مالاریا
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج ). || مرد حبشی . مرد زنگی . || بنده ٔ حبشی نرینه . || شاید از کلمه ٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه ٔ خطاب باشد. || بمزاح ، یک
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج ). || مرد حبشی . مرد زنگی . || بنده ٔ حبشی نرینه . || شاید از کلمه ٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه ٔ خطاب باشد. || بمزاح ، یک
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 23 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 22 هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو و بیوران به سردشت واقع است . کوهستانی و جنگلی ، آب و هوایش معتدل و مالاریا
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج ). || مرد حبشی . مرد زنگی . || بنده ٔ حبشی نرینه . || شاید از کلمه ٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه ٔ خطاب باشد. || بمزاح ، یک
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِ) میوه ٔ خشک . تنقلات . که بیشتر به اطفال دهند تا به مکتب شایق شود. (برهان ) (آنندراج ). قاقا. قاقالی لی : گر نخواهد بخواه زود دوال گوشهایش بگیر و سخت بمال .در کنارش نه آن زمان کاکاتا شود سرخ چهره اش چو لکا. <p class="autho
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس که در 12هزارگزی جنوب باختری گنبد واقع است زمینش دشت و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است . سکنه ٔ آن در حدود 720 نفر است آبش از رودخا
چم کاکالغتنامه دهخداچم کاکا. [چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد که در 23 هزارگزی شمال شهرکرد و 6 هزارگزی راه موسی آباد به نجف آباد واقع است . دامنه ٔ کوه و هوایش معتدل است و 382<
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد که در 23 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 22 هزارگزی جنوب باختری راه ارابه رو و بیوران به سردشت واقع است . کوهستانی و جنگلی ، آب و هوایش معتدل و مالاریا
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِ) برادر کلان را گویند. || غلام قدیمی که در خانه پیر شده باشد. (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شیرازیان کاکا سیاه گویند. (آنندراج ). || مرد حبشی . مرد زنگی . || بنده ٔ حبشی نرینه . || شاید از کلمه ٔ کاک بمعنی مرد آمده و آن نشانه ٔ خطاب باشد. || بمزاح ، یک
کاکالغتنامه دهخداکاکا. (اِ) میوه ٔ خشک . تنقلات . که بیشتر به اطفال دهند تا به مکتب شایق شود. (برهان ) (آنندراج ). قاقا. قاقالی لی : گر نخواهد بخواه زود دوال گوشهایش بگیر و سخت بمال .در کنارش نه آن زمان کاکاتا شود سرخ چهره اش چو لکا. <p class="autho