کروگردلغتنامه دهخداکروگرد. [ ک ِ رُوْ گ ِ ] (اِخ ) نام شهری بحدود جیحون ، گروگرد هم گفته اند. (لغت شاهنامه ص 218).
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (اِخ ) گویند جایی است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 9). و کان بعد ذلک یرعی (رسول اﷲ) غثماً لاهل مکه علی قراریط. (امتاع الاسماء).
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قیراط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به قیراط شود.
قراریطلغتنامه دهخداقراریط. [ ق َ ] (ع اِ) قاریط. دانه ٔ تمر هندی . (منتهی الارب ). هسته ٔ تمر هندی . (ناظم الاطباء). حب تمر هندی . (از اقرب الموارد).