کرگدن دریائیلغتنامه دهخداکرگدن دریائی . [ ک َ گ َ دَ ن ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیزه ماهی . (فرهنگ فارسی معین ). کرگدن مائی . رجوع به کرگدن مائی شود.
نیزه ماهیلغتنامه دهخدانیزه ماهی . [ ن َ / ن ِ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) پستانداری است از راسته ٔ قطاس ها یا آب بازان که یک گونه را شامل می شود و در دریاهای شمالی نیمکره ٔ شمالی زمین می زید. این پستاندار مانند سایر
کرگدنلغتنامه دهخداکرگدن . [ ک َ گ َ دَ ] (اِ) کرگ . کرگندن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هرمیس . (منتهی الارب ).کرگ . (مهذب الاسماء). حمارهندی . (شفا ص 470) (از صبح الاعشی ج 2 ص 37). ریما. ارج .
کرگدنفرهنگ فارسی عمیدحیوانی عظیمالجثه، با پوستی ضخیم، یک یا دو شاخ بر روی پوزه، و سه انگشت در پا؛ کرگ؛ کرگندن.
کرگدنفرهنگ فارسی معین(کَ گَ دَ) (اِ.) حیوانی بزرگ و نیرومند که شاخی بالای بینی اش دارد.پوستش ضخیم و پُر چین و چروک است . در هندوستان و افریقا زندگی می کند.
کرگدنلغتنامه دهخداکرگدن . [ ک َ گ َ دَ ] (اِ) کرگ . کرگندن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هرمیس . (منتهی الارب ).کرگ . (مهذب الاسماء). حمارهندی . (شفا ص 470) (از صبح الاعشی ج 2 ص 37). ریما. ارج .
کرگدنفرهنگ فارسی عمیدحیوانی عظیمالجثه، با پوستی ضخیم، یک یا دو شاخ بر روی پوزه، و سه انگشت در پا؛ کرگ؛ کرگندن.
کرگدنفرهنگ فارسی معین(کَ گَ دَ) (اِ.) حیوانی بزرگ و نیرومند که شاخی بالای بینی اش دارد.پوستش ضخیم و پُر چین و چروک است . در هندوستان و افریقا زندگی می کند.