لغتنامه دهخدا
قراضم . [ ق ُ ض ِ ] (اِخ ) نام جایی است در مدینه و آن در شعر احوص خطاب به کسری آنجا که ادعا میکند خزاعة از اولاد نضربن کنانه هستند آمده است : و اصبحت َ لاکعباً اباک لحقته ولا الصلت اذ ضیّعت َ جدک تلحق و اصبحت کالمهریق فضلة مائه لضاحی سر