گریودملغتنامه دهخداگریودم . [ گ َ ری وُ ] (اِ) یا گریودوم خیانت و آن ودیعت را خیانت کردن و انکار نمودن است . (برهان ) (آنندراج ).
رودم رودملغتنامه دهخدارودم رودم . [ دَ دَ ] (صوت مرکب ) مقاله ٔ زنان است در حالت گریه هرگاه وهنی باو از طرف اولاد رسد. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رجوع به رودم شود.
رودملغتنامه دهخدارودم . [ دَ ] (صوت ) در تداول محلی ، محبت کردن مادران است به اطفال . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). از: رود (بمعنی فرزند) +میم (ضمیر متصل ) ترکیب یافته است و مجموعاً معنی «فرزندم » از آن اراده میشود. رجوع به رودم رودم شود.
رودیومفرهنگ فارسی عمیدفلزی سخت و شبیه کروم و کبالت که در کلوخههای طلا یافت میشود و از ترکیب با طلای سفید آلیاژی بسیار سخت و بادوام میسازد.
راذملغتنامه دهخداراذم . [ ذِ ] (ع ص ) شتر ماده که شیر راند و کذا شاة راذم ؛ آن که شیرش روان باشد از کثرت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ناقة راذم ؛ماده شتری که شیرش را دفع کند. (از اقرب الموارد).