لغتنامه دهخدا
کشکاب . [ ک َ] (اِ مرکب ) آش جو. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). هرگاه در کتب طب کشکاب مطلق گویند مراد کشکاب جو باشد و اگر کشکاب از چیز دیگر گفتن خواهند کشکاب را بر آن اضافه کنند مثلاً کشکاب گندم و جز آن گویند. (از یادداشت مؤلف ). کشکبا. ک