کشیدنیلغتنامه دهخداکشیدنی . [ ک َ / ک ِ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه قابل کشیدن است .- داروی کشیدنی ؛ داروئی که با میل به چشم می کشند : چون تفرق الاتصال تولد کرده باشد از استقرار فائده نباشد و قوت داروهای کشیدنی دشخو
کشدانگلغتنامه دهخداکشدانگ . [ ک َ ن َ ] (اِ) دود. دخان . (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 268). || زنگ . || (ص ) لاغر بدن . (ناظم الاطباء).
سنجیدنیلغتنامه دهخداسنجیدنی . [ س َ دَ ] (ص لیاقت ) درخور سنجیدن . از در سنجیدن . || موزون . وزن . کشیدنی .
ناکشیدنیلغتنامه دهخداناکشیدنی . [ ک َ / ک ِ دَ ] (ص لیاقت ) که قابل کشیدن نیست . که نتوان آن را کشید. || نابردنی . غیرقابل تحمل . تحمل ناکردنی . رجوع به کشیدنی شود.