کلواذلغتنامه دهخداکلواذ. [ ک َل ْ ] (اِخ ) جایی است در همدان و بنی وادعةبن عمران عامر در آن جا ساکن شدند. (از معجم البلدان ).
کلواذلغتنامه دهخداکلواذ. [ ک ِل ْ ] (ع اِ) تابوت تورات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تابوت تورات نازل شده بر موسی یعنی صندوق ، و عبرانی است . (از اقرب الموارد).- اُم کلواذ ؛ سختی و بلا.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داهیه . (اقرب الموارد).
کیلوواتلغتنامه دهخداکیلووات . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک ) واحد قدرت ، معادل هزار وات . (فرهنگ فارسی معین ).
کلواذیلغتنامه دهخداکلواذی .[ ک َل ْ ذا ] (اِخ ) قومی از سریانیان که به طرف عراق آمدند و در آنجا و در نواحی آن منزل گزیدند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا، بنقل از قاضی صاعد اندلسی ).
کلواذانیلغتنامه دهخداکلواذانی . [ ک َل ْ ] (اِخ ) ابوالخطاب محفوظبن احمدبن الحسن بن احمد. فقیه حنبلی (432 - 510 هَ. ق .) وی از ابومحمد الجوهری و ابوطالب العشاری و جز آنها حدیث شنود و گروهی از ائمه از وی استماع حدیث کردند. او را ا
کلواذانیلغتنامه دهخداکلواذانی . [ ک َل ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به کلواذی و آن از روستاهای بغداد است و منسوب بدان جا را کلوذانی و کلواذی نیز گویند. گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از لباب الانساب ص 49)
کلواذیلغتنامه دهخداکلواذی . [ ک َل ْ ذا ](اِخ ) ناحیه ای است به نزدیک بغداد و اکنون خراب است و آثار آن باقی است و گروهی از بزرگان بدانجا منسوب هستند. (از معجم البلدان ) و رجوع به کلواذانی شود.
کلواذیلغتنامه دهخداکلواذی .[ ک َل ْ ذا ] (اِخ ) قومی از سریانیان که به طرف عراق آمدند و در آنجا و در نواحی آن منزل گزیدند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا، بنقل از قاضی صاعد اندلسی ).
کلواذانیلغتنامه دهخداکلواذانی . [ ک َل ْ ] (اِخ ) ابوالخطاب محفوظبن احمدبن الحسن بن احمد. فقیه حنبلی (432 - 510 هَ. ق .) وی از ابومحمد الجوهری و ابوطالب العشاری و جز آنها حدیث شنود و گروهی از ائمه از وی استماع حدیث کردند. او را ا
کلواذانیلغتنامه دهخداکلواذانی . [ ک َل ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به کلواذی و آن از روستاهای بغداد است و منسوب بدان جا را کلوذانی و کلواذی نیز گویند. گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از لباب الانساب ص 49)
کلواذیلغتنامه دهخداکلواذی . [ ک َل ْ ذا ](اِخ ) ناحیه ای است به نزدیک بغداد و اکنون خراب است و آثار آن باقی است و گروهی از بزرگان بدانجا منسوب هستند. (از معجم البلدان ) و رجوع به کلواذانی شود.