کلتویلغتنامه دهخداکلتوی . [ ک َ ت َ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به کلتا مؤنث کلا. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قلطفلغتنامه دهخداقلطف . [ ق ِ طِ ] (اِخ ) ابن صعترة. یکی از حاکمان عرب و کاهنان واخترشناسان آنهاست . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قلاتولغتنامه دهخداقلاتو. [ ] (اِخ ) قریه ای است که بیش از چهار فرسنگ از جنوب فرک فاصله دارد. (از فارس نامه ).
کلتالغتنامه دهخداکلتا. [ ک ِ ] (ع اِ) مؤنث کِلا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مونث کلا یعنی هر دو. (ناظم الاطباء). و رجوع به کلا شود.
کلیتوئیهلغتنامه دهخداکلیتوئیه . [ ک ُ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدی است که در بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کلیتوسلغتنامه دهخداکلیتوس . [ کْلی / ک ِ ] (اخ ) سردار سپاه و دوست صمیمی اسکندر بود که جان او را در جنگ گرانیک نجات داد اما خود سرانجام بدست اسکندر کشته شد. (از ایران باستان ج 2 ص 1727 تا <span
هانری اوللغتنامه دهخداهانری اول . [ ی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) (1068-1135م .) پادشاه انگلستان . چهارمین و جوانترین پسر ویلیام اول (گیلوم فاتح ) فاتح انگلستان (1027-1087
کلیتوئیهلغتنامه دهخداکلیتوئیه . [ ک ُ ئی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدی است که در بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع است و 226 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کلیتوسلغتنامه دهخداکلیتوس . [ کْلی / ک ِ ] (اخ ) سردار سپاه و دوست صمیمی اسکندر بود که جان او را در جنگ گرانیک نجات داد اما خود سرانجام بدست اسکندر کشته شد. (از ایران باستان ج 2 ص 1727 تا <span