کنار گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، کنار گذاردن، برکنار کردن، ترک استفاده کردن، درانبار گذاشتن، انبار کردن، جادادن، چیدن، بستهبندی کردن، درصندوق گذاشتن دور ریختن
کنار گذاشتنلغتنامه دهخداکنار گذاشتن . [ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) بر کنار کردن . دور از دسترس قرار دادن .
کنار گذاشتندیکشنری فارسی به انگلیسیallocate, assign, banish, devote, earmark, jettison, pigeonhole, scrap, swallow, try, aside
کنار گذاشتنلغتنامه دهخداکنار گذاشتن . [ ک َ / ک ِ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) بر کنار کردن . دور از دسترس قرار دادن .
کنار گذاشتندیکشنری فارسی به انگلیسیallocate, assign, banish, devote, earmark, jettison, pigeonhole, scrap, swallow, try, aside
depositingدیکشنری انگلیسی به فارسیسپرده گذاری، گذاشتن، سپردن، ذخیره سپردن، تهنشین کردن، کنار گذاشتن، به حساب بانک گذاشتن