کو؟گویش کرمانشاهکلهری: ku: گورانی: ku: سنجابی: ku: کولیایی: ku: زنگنهای: ku: جلالوندی: ku: زولهای: ku: کاکاوندی: ku: هوزمانوندی: ku:
چپقی شمعspark plug cap, spark plug connector, plug lead connector, plug capواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای که سیم شمع را به شمع اتصال میدهد
نوآوری هزینهکاهcost innovationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نوآوری که از طریق تغییر در فرایند تولید، جایگزین ارزانقیمتی برای محصول مشابه ارائه میدهد
کو کوفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) = فاخته۲. آواز فاخته: ◻︎ آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو / بر درگهِ او شهان نهادندی رو ـ دیدیم که بر کنگرهاش فاختهای / بنشسته همیگفت که کوکو کوکو (خیام: ۱۰۲).
کؤسلغتنامه دهخداکؤس .[ ک ُ ئو ] (ع اِ) ج ِ کأس . جامهای شراب خوردن یا جامهای باشراب . (از منتهی الارب ). رجوع به کؤوس شود.
کؤوسلغتنامه دهخداکؤوس . [ک ُ ئو ] (ع اِ) ج ِ کأس . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جامها. پیاله ها : از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پریچهرگان خوش اندام ... (جهانگشای جوینی ).
کؤداءلغتنامه دهخداکؤداء. [ ک ُ ءَ دا ] (ع اِ) دم سرد دراز. (منتهی الارب ). تنفس دراز از اندوه یا رنج . (ازاقرب الموارد). دم سرد دراز و آه . (ناظم الاطباء).
کؤبةلغتنامه دهخداکؤبة. [ ک ُ ءَ ب َ ] (ع اِ) ننگ و عار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و یقال : ما به کؤبة؛ ای عار و حیاء. (منتهی الارب ). آنچه از آن شرم کرده شود، یقال : ما فیه کؤبة. (از اقرب الموارد).