کوبنشستslammingواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد چرخهای جلو یا عقب ارابۀ فرود شاسیدار با زمین با سرعت عمودی بیشتر از سرعت هواپیما، به دلیل سرعت افزودۀ ناشی از چرخش تیرک شاسی (bogie)
نشستلغتنامه دهخدانشست . [ ن ِ ش َ ] (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم و اسم مصدر است از نشستن . رجوع به نشستن شود. || نشستن . جلوس : بزرگان گزیدند جای نشست بیامد یکی مرد طشتی به دست . فردوسی .ز میدان بیامد به جای نشست ابا پهلوانان خس
نشستفرهنگ فارسی عمید۱. = نشستن۲. جلوس.۳. جلسه.۴. فرورفتگی زمین در اثر زلزله یا حوادث طبیعی دیگر.⟨ نشستوبرخاست:۱. نشستن و برخاستن بهصورت متوالی.۲. [مجاز] آداب مجالست و معاشرت.