کوثةلغتنامه دهخداکوثة. [ ک َ ث َ ] (ع اِ) ارزانی و فراخ سالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خصب . (اقرب الموارد).
مرغ توفان دیومِدی ترسوDiomedea cautaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با بدن سفید و سر خاکستری تیره که روی پر و دم آن سیاه و زیرش سفید است؛ منقار آن زرد است و لکهای تیره در بخش پایینیِ نوک آن وجود دارد
کوتهلغتنامه دهخداکوته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) کته . مجموع بچه های یک حیوان در یک شکم ، در یک زه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || درگیلکی ، هر یک از بچه های سگ و گربه و شغال و خرس و جز اینها را گویند. توله . و رجوع به کوته کردن شود.
کوتهلغتنامه دهخداکوته . [ ت َه ْ ] (ص ) مخفف کوتاه . (آنندراج ). کوتاه . (فرهنگ فارسی معین ). کم طول . قصیر : زندگانی چه کوته و چه درازنه به آخر بمرد باید باز؟ رودکی .چرا عمر طاووس و درّاج کوته چرا مار و کرکس زِیَد در درازی .<b
کوتهیلغتنامه دهخداکوتهی . [ ت َ ] (حامص ) کوتاهی . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). قِصَر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نسیم باد صبا دوشم آگهی آوردکه روز محنت و غم رو به کوتهی آورد. حافظ.شب در بهار روی گذارد به کوتهی آن زلف
قوتةلغتنامه دهخداقوتة. [ ت َ ] (ع اِ) واحد قوت بمعنی غذای یک روزه . (ناظم الاطباء). رجوع به قوت شود.
ارزانیلغتنامه دهخداارزانی . [ اَ ](ص نسبی ) (در پهلوی : ارژانیک ) منسوب به ارزان . ارزنده . (رشیدی ) : گه ِ رفتن صفاهان داد آنراکه ارزانی است بختش صد جهان را. (ویس و رامین ).به دلی صحبت تو نیست گران چه حدیثی است بجان ارزانی .