لغتنامه دهخدا
اعماء. [ اِ ] (ع مص ) نابینا گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کور کردن . (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). کور ساختن کسی را. (از اقرب الموارد). و منه الحدیث : حبک الشی ٔ یعمی و یصم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)؛ یعنی حب تو چیزی را کور و کر می گرداند تر