کوهانکلغتنامه دهخداکوهانک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلوک شرقی که در بخش مرکزی شهرستان دزفول واقع است . 300 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ عشایر بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کوژانکلغتنامه دهخداکوژانک . [ ن َ ] (اِ) پره ٔ کلیدان در طویله و باغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به کوژانوک شود.
کوژانوکلغتنامه دهخداکوژانوک . (اِ) پره ٔ کلیدان در طویله و باغ و امثال آن را گویند. کوژنوک . (از برهان ) (آنندراج ). کوژابند.پره ٔ کلیدان قفل . پره ٔ کلیدان . فراشه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوژابند و کوژنوک شود.
صفبندیqueueingواژههای مصوب فرهنگستانفرایند ایجاد تأخیر در یک کنش تا پیدایش وضعیت مطلوب، مانند در صف قرار دادن درخواست تماس تا آزاد شدن خط
گندزلولغتنامه دهخداگندزلو. [ گ ُ دِ زُ ] (اِخ ) از ایلات مخصوص شوشتر و یورت آنها از بند داود تا شوشتر و از آنجاتا نزدیک کوهانک و اطراف رود دزفول میباشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 92). و رجوع به مدخل بعد شود.